باز هم غلط اندازيمان گل كرد منتهي اينبار بسيار دردآلود است و طنز فوق العاده تلخي است كه بر خلاف گذشته به جاي خنده بر لب كه قول سابق ما بود امروز را بايد گريه در چشم داشته باشيم. از قبل به حكم ادب به بازماندگان اين حادثه تسليت عرض مي كنم و اگر در ادامه موجبي دال بر اسائه ادب احساس شد با بزرگواري و كرامت خود اين غلط انداز پر غلط را ببخشايند.
خبر اين بود كه دو اتومبيل در جاده كياسر باهم تصادف كردند كه يكي پرايد بود و در اثر انحراف به چپي كه در عكس نشان داده شد، به زير يك كاميون رفت كه اتفاقاً اين كاميون حامل زباله هاي شهر ساري بوده است.
اهالي و ساكنان عزيز روستاي اراء كه بسيار از وجود زباله در اطراف روستاي خود كه البته مي فرمايند اصلاً مال ما نيست و جزء‌حومه يك روستاي ديگر محسوب مي باشد ولي بو و شيرابه آن در آينده احتمالاً ما را اذيت مي كند و برخي از پلاستيك ها ممكن است از سطح زباله كنده شده و در هوا پرواز كنان و الزاماً بر حسب تصادف به روستاي ما برسد و بچه ها آن را وسيله اسياب بازي حودشون قرار داده و دستشون بفهمي نفهمي كثيف شده و اگه اتفاقاً‌توي دهانشون بذارن و يا تنشون رو با اون دست بخارونند واي از امراض واگيردار كه تموم روستا را طاعوني مي كنه و يا كي مي خواد جلوي اسهال اين اهالي رو بگيره كه مثل سيل به طرف سمنان و دامغان به راه مي افته. اصلاً چون سيب ما به طرف سمنانه ما مي خواهيم جزء استان سمنان بشويم و مثل فولاد محله كه همينجوري مفتكي دادين به سمناني ها ما هم مي خواهيم با اونا باشيم.
حقيقت اينه كه براي اراء و بعضي از اين روستاها با سمنان بودن به صرفه تره ايگه!!! مگه سعدي عليه الرحمه نفرمود:
حوران بهشتي را دوزخ بود اعراف /از دوزخيان پرس كه اعراف بهشت است
خوب براي ساري ممكنه اراء و امثال آن يك روستاي خشك و ابوابي از جهنم محسوب شود ولي همين روستا كه الحمدلله يك سري اهل علم و روحاني خوب داره خيلي گيرايي نداشته باشه و در 5- 6 كيلومتري آن تاسيسات كه چه عرض كنم همين چاله هاي دفن زباله رو كندن و شيرابه هاشو به سمت آن رها كنن ولي براي سمناني ها اين روستا ميشه بهشت و اگره به اونا وصل بشه ببين كه چه ها مي كنن؟
اون دفعه يك چوپان به نام آقاي شمسيربند توي شيرابه ها افتاد و جان سپرد و ما گفتيم كه خوب اين قرباني به عنوان هشدار براي انتقال محل دفن زباله چيز بدي نيست ولي هيچ توجهي به ما نكردن. بعدش شايع كردن كه مگه در اراء چند نفر ساكن هستند و اينايي كه مي نويسند همشون يا تو ساري ساكنن يا تو شهرهاي ديگه و اصلاً سال اندر سال رنگ اراء رو يا نمي بينند و يا براي تفريح به اينجا مي ايند. احتمالاً يكي دو تا ارائي در سمنان هم هستند كه دارند به اين بهونه پيگيري مي كنند تا شايد خودشونو پيش مسولان سمناني جا بكنن. ولي ساوري ها مي گن كه اين آقايون بايد بدانن ما ساروي ها درست كه بذل و بخشش ما خيلي زياده و هر شهري فراخور نيرويي كه تو مركز استان داره هي از امكانات مركز استان كم مي كنه و اونو براي خودش بر مي داره ولي اينجا رو ديگه كور خوندين. ما اين منطقه بكر رو براي دپوي زباله هاي خودمون نياز شديد داريم و نمي خواهيم دوباره زباله ها رو به نزديكي روستاي آقاي فرماندار و معاون سياسي امنيتي استاندار ببريم و خودمون رو بي جهت با اونا درگير بكنيم. البته مقصد بعدي ما يك زمين است كه به كمك فرماندار عزيز اونو كشف كرديم و يك كمي به دريا نزديكه.
خيلي ها مي گن كارشناس نظر داده كه با سيستم هاي جديد زباله اصلاً‌هيچ آلودگي در كنار دريا اتفاق نمي افته و مشكل حل حله. ولي تعدادي از اين قلم به مزدايي كه بعضي هاشون هم فكر مي كنن سري توي سرها توي ساري دارن و خودشونو استاد دانشگاه خطاب مي كنن با تحريك و جلسه گذاشتن و مقاله نوشتن زور مي زنن كه اثبات كنن مقامات فهيم و اهل فن و كارشناسان همه در اشتباه هستند و زير بشكه زباله هاي دپو شده سوراخ ميشه و شيرابه هاي شيرين و خوشمزه كه ماهيها خيلي دوستش دارن به دريا مي ريزه. حالا گيريم كه بريزه خب چي ميشه؟ بابا استاندار جون يه فرمان انقلابي بده و قل قضيه رو بكن؟ چقدر شماها سياسي كارين؟ خفه كردن مقاومت مردم با من. اگه من غلط انداز اينقدر عرضه رو نداشته باشم كه اين غائله و فتنه رو دفع بكنم پس به درد چي مي خورم. بايد يه فكر اساسي براي اين قضيه بكنم. اول بايد ببينم براي من غلط انداز و دور و بريهام چقدر نون توش هستش؟ اگه استاندار شخصاً برام خكم بزنه و اختيار همه تحولات منطقه رو به من واگذار بكنه و سود تضميني برام در نظر بگيره و ما به نوايي دست پيدا بكنيم حتي به قيمت مقابله مسلحانه اين مردم ساكت و آروم رو به راحتي سركوب مي كنم. تازه يه خبر درگوشي به شما بدم كه تعداد زيادي از مردم اطراف همين زمين هم بچه هاي قسمت هاي بالادست مثل لنگر و جمال الدين كلا و ... هستند كه براي نجات اراء با غلط اندازي صميمانه همكاري خواهن كرد.
اما اين غلط انداز پرچونه نمي نويسه ولي وقتي مي نويسه حوصله همه رو سر مي آره بابا بسه ديگه بقيه بمونه براي شام!!!!

ببين آقاي غلط انداز كه اصلاً معلوم نيست اصالت داري يا نداري هي نيا و توي اين بازي ها آب رو گل آلود نكن!!! اين ور رفتن ها كار دستت مي ده و آخر و عاقبت خوشي برات به همراه نخواهد داشت.

به تو چه ربطي داره كه نظر ارائي ها چيه و فرماندار چيكار مي كنه و معاون سياسي امنيتي چيكار مي كنه؟ به تو چه مربوط كه از استاندار مي خواهي تمام روستاهايي كه دارن براي بردن محل دفن زباله به كنار دريا رو سركوب كني كه چي بشه؟ هيچ دقت كردي كه چند سال بعد چه گنجي در اين كنار دريا دفن مي شه؟ نكنه خودت با اينا ساخت و پاخت كردي كه اين طلاي كثيف رو هر جوري شده از دست ارائي ها خارج بكني و چند سال ديگه به عنوان دفينه اونا رو كشف كرده و با قيمت هاي بسيار گزاف به سارمان ميراث فرهنگي بفروشي؟ اگه مردم اراء‌بدونن تو داري چه نيانت بزرگي در حق اونا مي كني پدرت رو در مي آرن. فقط خدا كنه از حوالي اراء عبور نكني وگرنه تيكه بزرگه ات گوشاته.

شنيدي كه فرماندار محض فدا كاري كه عادت ديرينه ايشون هستش در صدد صحبت با اهالي اطراف محل دفن سابق زباله ها در ساري هستش كه در اونجا اين دفينه ها را بكارند تا در طول تاريخ تمام آيندگان و نسل هاي هشتادم بعد از انقلاب از ثروت هاي عظيمي كه ايجاد مي شود استفاده بكنند و اين موقعيت حساس را به راحتي از دست ندهند؟ عجب آدم بي اطلاعي هستي آقاي غلط انداز. واقعاً‌آدم فرصت طلب و بدبختي هستي!!!

الكي مي نويسي كارمند استانداري خدابيامرز خودشو به سمت كاميون منحرف كرد و زير چرخ اون انداخت كه مثلاً ارائي ها بهانه اي جديد به دست بياورند و عليه دفن زباله اطلاعيه و مقاله بنويسند. بابا دست ور دار اين ارائي ها حواسشون به منافعشون هست فقط اين توئي كه نميدوني دفينه يعني چه؟ توي دلي جنگل و اماكن تاريخ و باستاني و هر جايي كه احتمال تمدن هاي قديمي هست رو بگرد همه رو سوراخ سوراخ مي بيني. فكر مي كني اين همه زحمت و خرج رو براي هيچ مي كنن. فقط كافيه چند سال صبر كني تا ببيني تو همين محل دفن زباله چند تا سوراخ كنده مي شه. اونوقته كه انگشت هاي كثيف شده از زباله هاي دفن شده رو به دهان گزيده و آه از نهادت بلند مي شه. حالا توي بيفكر مي خواهي به ارائي ها خط علط بدي؟ راست مي گي چرا راجع به انجيل سي هيچي نمي نويسي؟ مگه اونجا يك نفر رو نكشتن؟ مگه مردم اونجا اعتراض شديد و بسط نشيني نكردن؟ پس چرا از اونجا هيچي نمي گي و همه اش به ساري گير دادي؟ تو اگه ريگي توي كفشت نيست بگو پس چي هست؟

هيچ مي دوني اين مطلب كه از قبل بدون هيچ تخصصي قضاوت مي كني كه پرايد مقصر بوده موجب مي شه كه بيمه ديه اونا رو نپردازه و كلي خسارت به خانواده مرحومين وارد مي شه؟ هيج مي دوني اگر بازموندگان نفرين بكنند اونوقت به سر توي بدبخت مي آد؟ از خدا بترس و اينقدر الكي ملكي ننويس كه هيچكي مطالبتو كه همش اراجيف هستش نمي خونه و سايت ها هم ديگه تمايل ندارن اونا رو پخشش كنن. مي گي نه همينو بفرست ببين چندتاشون پخشش مي كنن.

غلط انداز بيچاره/ بازم بگو نواره

خوب حسابي حالت جا اومد؟ ما چشم فتنه رو در مي آريم. غلط انداز كه خوبه بزرگتر از اونو هم ادب كرديم. هر كي با دم شير بازي كنه عاقبتي جز طعمه شدن نداره. آخه بدبخت تصادف جاده اي چه ربطي به زباله هاي نازنين به عنوان ثروت ملي داره كه تو اين دو تا رو به همديگه چسبوندي؟ حالا هر چي هم زور بزني اينا رو نمي توني از هم جدا كني. اوني كه تو شيرابه افتاد اقلاً محلي ما بوده ولي ايني كه تصادف كرده از كارمندان استانداري بوده كه خدا بيامرزدش.

نميدونم همه شايد بدونن كه تصادف يك امر احتمالي هستش و مي تونست با هر كاميون و يا ماشين ديگه هم اتفاق بيفته و يا اينكه اصلاً‌ با تراكتور و تيلر و سواري و بخصوص اين ماشيني هستش كه بعضي ها بهش «گاو آبي»‌مي گن!! آها آي بارك الله خوب فهميدي نه اين كه من اسمشو نميدونستم، عمداً نگفتم ببينم تو ميدوني چيه!! بله همون نيسون آبي هاي خودمونو مي گم كه شما براي همشهري هاي خودتون براي اين موضوع جوك در آورديد ممكنه تصادف كرده باشه و به همين سرنوشت دچار بشه. اونوقت تيتر مي كرديد «تصادف در جاده ساري – سمنان كارمند استانداري را به كام مرگ فرو برد». باور كنيد ما هم از اين مسئله خوشحال نيستيم و ناراحتيم كه يك خانواده عزادار شدند.

ولي به بهانه اين مسئله و با تحريك ما بخواهي ماهي حودنو بگيري كور خوندي. آقاي غلط انداز اگه نمي دوني اون جوك چيه بذار بگم. بگم! بگم! ببينيد پرونده اون و مداركش پيش منه!! بگم! باشه خوب مي گم.

مگن يكي از همشهري هاي شما يك بنز الگانس خوشگل برنده شد و اونو مي بره نقاشي و دستور مي ده كه به رنگ آبي نيسوني درش بيارن!! وقتي نقاشي انجام شد بنز رو مي بره جلو نيسونا و رفقا دورش جمع مي شن و اون بادي به غبغب ميندازه و با غرور تموم مي گه: واقعاً حالا شده يه نيسون تو دل برو!!

برو بابا اينهم شده جوك تو مي گي؟ من غلط انداز اين جوك ها رو تا الآن سيصد بار شنيدم. اصلاً خنده نداشت. دلت مي خواهد من مردم را بسيج بكنم تا اونايي كه بر عليه فرهنگ ما جوك درست مي كنن رو سر جاش بشونه. درسته كه صدا و سيما از ترس تركها ديگه جرات نمي كند توي تبليغات و غيره لهجه عجيب و غريب و دهاتي براشون بسازه و با كلمات مسخره به فرهنگ اونا توهين بكنه ولي ببينيد تو تبليغات تا دلت بخواد فرهنگ مازندران و گيلان و لر و .. رو به مسخره مي گيرند و الحمدلله هيچكي هيچي نمي گن. ولي من غلط انداز وظيف دارم كه از حق خودمون و همشهريها مون دفاع كنم اگه جرات داري اين جوك رو تعريف كن كه مي گن به يكي از همشهريهامون گفتن هزار تومان بهت مي دم تو «و» نگو. ولي همشهري زرنگ ما تندي گفت «اول هده و».
شما ساروي ها مگه بهتريد كه به ماست مي گيد «فرت». هاهاهاهاهاها حالا بخند.